عاشقان علی |
خروج سفیانی بسیار نزدیک است
نیروهای غربی با حضور در منطقه نتوانستند کاری انجام دهند. و این وضعیت کاملا شبیه است به آنچه در باره سفیانی در روایات می خوانیم. ظهور سفیانی هم که از علائم قطعی ظهور است ، چنین پدیده ای است. حالا چرا باید این همه شباهت را بی دلیل انکار کنیم؟ حجتالاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان شنبه شب در سلسله نشستهای هیئت فاطمیون قم سخنان مهمی در مورد شرایط کشور، وظایف نخبگان و تحولات منطقه و افریقا بیان کرد که رجانیوز متن کامل آن را منتشر میکند: بقیه ادامه مطلب در مورد گذشته و تاریخ انقلاب اسلامی، یکی از نکاتی که نباید از آن غفلت کرد، این است که مظلومیتهایی را که امام، جریان پیرو ایشان در دهه اول انقلاب تحمل کردند، همواره باید یادآوری کرد. الآن بعضیها که آن زمان در مسند هم بودند و کارهای مهمی هم در دستشان بود، اذعان میکنند که ما در زمان امام هم همه حرفهای ایشان و ولایت مطلقه فقیه را قبول نداشتیم. ما باید این موضوع را بیان کنیم که در آن زمان هم حضرت امام در مظلومیت به سر میبردند و افراد و جریانهایی در پی تضعیف رهبری ایشان بودند. ما نباید در تاریخ انقلاب اسلامی در هیچ زمینهای مبالغه کنیم. مثلاً در باره دفاع مقدس نباید مبالغهآمیز صحبت کنیم و بگوییم جوانانی که به جبههها رفتند، همگی جوانان سلحشور ملت مسلمان ما بودند که داوطلبانه به جبههها عزیمت و دشمن را نابود کردند. خیر، اینطور نیست. همه چنین ظرفیت بالایی نداشتند. نباید بگوییم هر کسی که به جبهه رفت، شهادتطلب بود و قهرمانانه جنگید. تمام رزمندگان شهادتطلب نبودند. عیبی هم ندارد، اما خوب است که انسان واقعیت را بگوید و سخن راست بگوید. من مطمئنم بسیاری از شما جوانان بصیرانه بهدنبال تقویت بصیرت خود هستید، نه اینکه برخی از نکات را در مورد تاریخ انقلاب اسلامی فراموش کرده باشید، بلکه در لابلای تبلیغات مثبتی که از انقلاب ایران میشود، به بسیاری از آن نکات دست نیافتهاید. جوانی از من میپرسید: «چطور در زمان حضرت امام همه در مورد ایشان متفقالقول بودند؟» گفتم: «چه کسی این حرف را زده؟ در زمان حضرت امام هم در میان مردم، افراد نادانی بودند که قدر امام را نمیدانستند. البته عدهشان کم بود، کما اینکه الان هم کسانی که بخواهند رهبری را تضعیف کنند، کم هستند. همه عالم هم این را میدانند.» بعد برایش مثالهایی از دوران دفاع مقدس زدم و گفتم: «ما در صف بلیط قطار ایستاده بودیم که بلیط گیرمان بیاید و به جنوب برویم، اما عدهای هم بودند که نق میزدند و شاکی و ناراضی بودند. عدهشان هم کم بود، ولی بودند». برخی از آنها حرفهایی علیه نظام و رهبری میزدند که شما امروز کمتر میتوانید تصورش را هم بکنید که کسی باشد که در جامعه ما این حرفها را بزند. آن زمان امام مظلوم بودند و در مظلومیت کار میکردند. امام در میان نخبگان جامعه هم مظلومیتهایی داشتند و به ایشان تحمیلهایی میشد. حتی در میان جریانهای مذهبی هم تضعیفهایی علیه امام صورت میگرفت. در زمان امام حتی بعضیها در اعلمیت ایشان هم تردید میکردند. یک وقت تصورنکنید مشکلاتی را که امروز کم و بیش در جامعهمان با آنها مواجه هستیم، در سابق نداشتیم. سابقاً هم این مشکلات بود و شاید بدتر و شدیدتر هم بود. این موضوع قابل تأملی است. نمیخواهیم این را به عنوان موضوعی قرار دهیم که در بارهاش تبلیغات کنیم. بله، بنده هم میپسندم که ابهت و عظمت امام را هر روز بیشتر کنیم، ولی این نباید موجب شود که بعضیها از گذشته سوءاستفاده و در اثر به وجود آمدن کمترین خللی در جامعه، امیدها را به یأس تبدیل و روحیهها را تضعیف و یا به این صورت سوءاستفاده کنند که این علامت نقصی در وضع موجود است. مشکلاتی که امروز هستند، قبلاً هم بوده، بلکه بیشتر هم بوده. برخی از آن مشکلات، امروز اصلاً امکان وقوع ندارند. در ده سال اول انقلاب، تضعیفهایی در قبال امام میشد که امروز دیگر قابل تصور نیستند. کسانی در همین شهر قم و در حد مرجعیت تقلید، با کودتاگران پیمان بستند و همعهد شدند برای کودتا کردن و قتل حضرت امام. کشور چنین ماجراهایی را دیده و از سر گذرانده. الان ما چنین مشکلاتی نداریم و حتی بوی چنین مشکلاتی هم نمیآید. آن زمان بعضیها آن قدر در برابر امام لجاجت و یکدندگی کردند که با آنکه در ردههای بالای کشور بودند، قهر کردند و استعفا دادند و بعد با اصرار، آنها را به مسیر انقلاب برگرداندند. یکی به خاطر اینکه دو تا حرفش قبول نشده بود، دیگری به خاطر اینکه پسرش دستگیر شده بود. نمیشود اسم بعضی از آنها را آورد. بعضیها را هم خودتان میشناسید. تضعیف رهبری همیشه وجود داشته و امر تازهای نیست. دشمنان اسلام که بی عقل و هوش نیستند. اگر خدا به آنها حتی یک ذره هم عقل و هوش داده باشد، میدانند مهمترین اقدامی که باید انجام بدهند، تضعیف رهبری است و در تمام ده سال اول انقلاب این کار را انجام دادند و فقط در سالهای آخر بود که تسلیم شده بودند و لذا اگر امروز هم شما جریاناتی را برای تضعیف رهبری جامعه اسلامی میبینید، اصلاً چیز تازهای نیست. ما باید دقت داشته باشیم که بهرغم همه این مسایل، رهبری ولایی در جامعه ما نسبت به گذشته تقویت شده و روز به روز در این زمینه پیش رفته و از مظلومیت جدا شدهایم. جوانانی که در این جلسه هستند، شاید یادشان نباشد در آن سه روزی که پیکر امام در مصلی بود و مردم گرد آن میگشتند و بعد در مراسم تشییع امام، یکی از ذکرهایی که توسط عزاداران و علاقمندان به امام تکرار میشد این بود که : «مظلوم یا اماما! غریب یا اماما!» این چه درک عمومیای بود که مردم هنگام تشییع پیکر امام این ذکر را میگفتند؟ خیلیها درک کرده بودند که به امام ستم شد. خیلیها متوجه شدند که امام، غریب نگه داشته شد. امام از دست خیلیها آزار دید. مساله چندان پیچیدهای هم نبود. وقتی امام در بیانیههایشان ابراز میکردند که از دست چه کسانی چه خونجگرهایی خوردند تا جایی که بعضی از اوقات از دست بعضی از دوستانشان آرزوی مرگ میکردند. بعضی وقتها چنان دردمندانه سخن میگفتند که همه مردم میفهمیدند که امام از یک چیزی ناراحتند. ما باید برگردیم و به مظلومیتهای امام و به ریشههای چیزهایی که امام را آزار میداد نگاه کنیم. این بازنگری برای امروز ما بسیار مفید است. جریان تضعیف رهبری در زمان امام و امروز یک جریان است و جالب اینکه در برخی از موارد، اشخاص هم همانها هستند. این هم از امدادهای غیبی است که ما با مطالعه تاریخ گذشته میتوانیم به وضعیت امروز پی ببریم. آنهایی که مستقیماً رهبری دینی ما را در زمان حضرت امام تضعیف میکردند و آنهایی که غیرمستقیم مقدمات تضعیف رهبری را فراهم میکردند، دور یا نزدیک و در کسوتهای مختلف حضور داشتند. ما نباید تاریخ انقلاب را از یاد ببریم. کما اینکه در مورد تاریخ پیامبر گرامی اسلام(ص) هم نباید فراموش کنیم که ایشان هم غریب بودند. گاهی اوقات در درسهای تاریخیمان دوست داریم افتخارات پیامبر(ص) را طوری بیان کنیم که هم خودمان و هم مخاطبین یادشان برود که پیامبر(ص) غریب بودند و آن وقت، هنگامی که فقط دو روز پس از رحلت پیامبر(ص) مظلومیتهای امیرالمؤمنین(ع) را میبینیم، تعجب میکنیم که پس چه شد؟ پیامبر(ص) که داشتند خوش و خرم همه کارها را پیش میبردند. نخیر این طور نیست. پیامبر(ص) هم غریب بودند. ما وقتی تاریخ غدیرخم را میگوییم، باید این را هم بگوییم که بعضیها تا دیدند دست علیبنابیطالب(ع) توسط پیامبر(ص) بالا برده شد، جلسه را ترک کردند. باید مظلومیت پیامبر(ص) در زمان خودشان را بگوییم. امام یک بار فرمودند که پیامبر اکرم(ص) نتوانستند کاری را که میخواستند انجام دهند، یعنی نگذاشتند. بعضی از علمای خارج از کشور اعتراض کردند که ایشان نسبت ناتوانی به پیامبر(ص) داده است. امام فرمودند: «بله، من این را گفتهام و باز هم میگویم که رسول خدا(ص) میخواست همه را مثل علیبنابیطالب(ع) تربیت کند، ولی نتوانست و نگذاشتند.» ما وقتی میخواهیم مظلومیت اهل بیت را بگوییم، باید برگردیم و ریشه مظلومیت را در زمان خود پیامبر اکرم(ص) بگوییم. این مثالی است برای وضعیت خود ما. بعضیها الان وقتی چهارتا جوان بیبند و بار را میبینند، میگویند وای! همه چیز به هم ریخت! چقدر دوران قدیم خوب بود! دوران جنگ دوران طلایی ما بود! در دوران جنگ هم همین وضعی را که الان میبینید، بعضاً حتی در شهرهای نزدیک به جبهه هم میدیدید. برخی از این بیبند و باریها حتی زیر آتش بمبارانها هم وجود داشت. چرا تصورات ما از آن زمان مبالغهآمیز است؟ با چنین تصوراتی، الان روحیهها با شنیدن چنین حرفهایی تضعیف میشوند. وقتی این حرفها را در باره دوران سابق میشنوید، فکر میکنید چیزی خراب شده و این به دشمن ما روحیه میدهد و روحیه دوستان ما را تضعیف میکند. خود ما هم در انجام وظایفمان گیج میشویم و راه را گم میکنیم؛ آن وقت دشمنان یا دوستان نادان هم القا میکنند که در یک وضعیت غیرطبیعی قرار داریم، در حالی که وضعیت کاملاً طبیعی است. به این مقدمه تتمهای را اضافه کنم. چه جریانهایی در زمان امام به تقویت رهبری اقدام میکردند؟ مهمترین جریانهایی که در زمان امام به تقویت رهبری و تحکیم پایههای ولایت یاری رساند، کدام جریانها بودند؟ به این سوال باید کسانی که تاریخ 30 سال گذشته و بهخصوص دهه اول انقلاب را مطالعه دقیق کردهاند، پاسخ بدهند. مهمترین عامل چه بود؟ به نظر بنده مهمترین عامل، شرایط دوران دفاع مقدس بود. دفاع مقدس شرایط جانانهای را پدید آورده بود که نخبگانی به نام رزمندگان دلیر و دلیرمردان شهید، از میان این مردم با وصیتنامههای خودشان در خط اول تثبیت ولایت و تقویت رهبری بودند. من نمیگویم نخبگان جامعه نقشی نداشتند، ولی با اجازه نخبگان جامعه، آنها را در درجه دوم قرار میدهم. بسیاری از نخبگان جامعه که همان اوایل به شهادت رسیدند، اما عدهای از آنها نه اینکه علیه امام حرف بزنند، بلکه علیه ایشان اقدام میکردند. نمیدانم مطلع هستید یا نه که وزیر اقتصاد دولت زمان امام اخیراً مصاحبهای کرده و گفتهاند من آن گزارشی را که به حضرت امام دادند و گفتند ما دیگر نمیتوانیم جنگ را ادامه بدهیم، قبول ندارم و معتقدم با همان امکانات میتوانستیم به جنگ ادامه بدهیم. وزیر اقتصاد، سخن نخستوزیر مبنی بر ناتوانی برای ادامه جنگ را قبول ندارد. بعد دلایلش را هم ذکر و هنوز هم از حرف خودش دفاع میکند میگوید همان زمان هم این حرف را میزدم و مرا مسخره میکردند و میگفتند شیعهی تنوری! شرایط را ببینید که واقعاً در آن زمانها چه میگذشته است دشمن آمده بود لب مرزها و به خاک ما تجاوز کرده بود. حضور دشمن باعث میشد که کار جریانات تضعیف کننده ثمر نداشته باشد. حضور دشمن طبیعتاً به یکپارچگی و وحدت جامعه کمک میکرد و موجب میشد که اتکای مردم هر روز به رهبری بیشتر شود، آن هم آن رهبری الهی با آن شجاعت. امام فرمودند که جنگ یکی از الطاف خفیه الهی بود. یکی از برکات دفاع مقدس این بود که پایههای ولایت در این جامعه تحکیم شد، والا حتی با حضور امام هم آنها اقدام و رهبری را تضعیف میکردند. آقای بازرگان که حرف زدنش خیلی بهتر از کار کردنش بود، در گزارشهای هفتگی که در تلویزیون به مردم میداد، در یک حکومت به اصطلاح خودشان آخوندی، دایماً لطیفههای ملانصرالدین را تعریف میکرد و ما بیشترین لطیفههای ملانصرالدین را از ایشان شنیدیم و همیشه از خودمان میپرسیدیم که این یعنی چه و چرا اینها را میگوید؟ در اوج اقتدار امام و اوج اقتدار رهبری، آقای بازرگان رسماً با امام مخالفت میکرد. تا جنگ نشد، ولایت تثبیت نشد، این هم از حماقت دشمنان ما بود که جنگ را آغاز کردند. آنها نمیدانستند که جنگ برای جامعه ما چه برکاتی دارد. یکی از عواملی که موجب شد مردم قدر رهبری را بدانند، به ولایت پناه ببرند و ولایت، کارآمدی خود را به منصه ظهور برساند، دفاع مقدس بود. خواهش میکنم به این تعابیر من با دقت توجه کنید، والا مورد سوء استفاده قرار میگیرند. یک وقت کسی حرفهای مرا این طور تعبیر نکند که چون جنگ شد و اوضاع به هم ریخت و شلوغ شد، ولایت تثبیت شد! ولایت کارآمدی خود را در نجات یک کشور بحران زده و جنگزده نشان داد؛ بصیرت مردم افزایش پیدا کرد و صف اولی که بصیرت را افزایش دادند، شهدا بودند. این را بر اساس آمار میگویم. شهدای ما در وصیتنامههایشان که به تعبیر امام برای خوبان هم تکاندهنده بودند، چه رسد برای عموم مردم، سفیران ولایت در میان مردم بودند؛ سفیران صادقی که با خون خودشان وصیتنامههایشان را امضا کردند. جامعه ما الحمدلله جامعه با ثباتی است. حالا تصورش را بکنید که برای همین جلسات بصیرتی که دارید، نعوذبالله هر هفته یک شهید میدادید. این جریان خیلی تقویت میشد. در آن زمان، شهدا در جامعه بصیرتزا بودند. طبق آماری که نماینده محترم ولیفقیه در بنیاد شهید از محتوای وصیتنامهها ی شهدا دادهاند، به طور میانگین در هر وصیتنامهای چهار بار از امام حسین(ع) و کربلا در تعابیر مختلف و چهار مرتبه از ولایت فقیه یاد شده است. ما الان سر سفره آماده نشستهایم. یک وقت تصور نکنید که از اول انقلاب در روز 22 بهمن مفهوم ولایت فقیه جا افتاده بود. یادم هست وقتی بحث ولایت فقیه در مجلس خبرگان مطرح بود، جوانهای گروهکی در میدان انقلاب میتینگ راه انداخته بودند و تهاجمهای زیادی به شخص ولیفقیه صورت گرفت. این تتمه مقدمه عرضم بود که در ده سال اول انقلاب هم رهبری همواره تضعیف میشد و تضعیف رهبری شیوه همیشگی دشمنان دانا و دوستان نادان انقلاب بوده است. جریانهای تضعیف کننده هم سابقاً و لاحقاً شناخته شده هستند. بعضاً هم یک جریان هستند با اشخاصی که یا مستقیماً تضعیف میکنند و یا مقدمات تضعیف را فراهم میآورند. بعد هم چه کسانی رهبری را تقویت میکردند؟ در صف اول شهدا. البته این نظر بنده است و ممکن است دیگران تحلیل دیگری داشته باشند. در صف دوم هم نخبگان جامعه بودند. اثر کلام شهدا البته از نخبگان بیشتر بود. باید در برابر جریان تضعیف کننده رهبری بایستیم. الان که شهدا نیستند، کسانی که در زمان حضرت امام در خط مقدم بودند، میشوند خط اول، یعنی نخبگان جامعه باید به تقویت پایههای ولایت، نظام ولایی، رهنمودهای رهبری و شخص ایشان اقدام کنند. این حداقل انتظار ما از نخبگان جامعه است، نه اینکه شعار بدهند، بلکه در عمل نشان بدهند. مردم کشور ما مردم باشعوری هستند و شعارزده نیستند. نخبگان باید در عمل بگویند که هر کدام در تقویت اصل ولایت، در جهت تقویت شخص ولیفقیه چه اقدامی انجام میدهد؟ تبعیت میکند؟ تبیین میکند؟ تحلیلهای بموقع میکند؟ به تضعیف کنندگان حمله میکند؟ اینها باید سهم خودشان را نشان بدهند. این مطالبه ماست. به سراغ بخش دیگر سخنم می روم. چیزی که امروز به آن نیاز داریم، تقویت رهبری جهان اسلام در جامعه ایران اسلامی است. ما الان اگر رهبری ایران اسلامی را تقویت کنیم، رهبری جهان اسلام را تقویت کردهایم و اگر امروز کسی رهبری جامعه اسلامی را تضعیف کند، رهبری جهان اسلام را تضعیف کرده است. یکی از اساتید حقوقدان دانشگاه تهران میگفت خیانتی که آقای موسوی در حق این کشور انجام داد، مسعود رجوی انجام نداد. میگفت من حاضرم این ادعا را از نظر حقوقی اثبات کنم. گفتم بله این کار شماست و باید این کار را بکنید. ولی من به جای ایشان یک توضیح اجمالی دارم تا معلوم شود رجوی بیشتر به این کشور خیانت کرده یا موسوی؟ امروز یکی از دولتمردان مصر پیرو سخنان دیروز یکی از دولتمردان آمریکای جنایتکار دو تا حرف مشابه زدهاند. روزهای قبل هم این حرفها را از موسوی و همین طور از رادیوهای صهیونیستی شنیدیم. اینها همه توی یک خط کار میکنند. مسول مصری به سخنان نماز جمعه رهبری حمله میکند و میگوید رهبری جمهوری اسلامی فراموش کرده چگونه بحران کشور خودش را سرکوب کرد و حالا آمده و این حرفها را به ما میزند. این یعنی تضعیف موقعیت رهبری در جهان، یعنی بهانه دادن به دست دشمن تا موقعیت رهبری را در جهان اسلام تضعیف کند که البته تضعیف نخواهد شد. گفت: «ای مگس عرصة سیمرغ نه جولانگه توست/ عرض خود می بری و زحمت ما میداری». مردم هوشمند جهان وقتی می بینند آمریکا این حرف را می زند، هر کسی هم که تا به حال نفهمیده باشد که موسوی آمریکایی است، الان دیگر می فهمد و میگوید عجب! این حرفها که عینآً مثل یکدیگرند. چندی پیش موسوی در بیانیه خود نوشته بود مسولین کشور باید اعتراف کنند که در کشور بحران وجود دارد. مسولین ما که اعتراف نکردند چون چنین بحرانی وجود ندارد، ولی باید به آقای موسوی تبریک گفت که دیکتاتورهای مصر ادعا کردهاند که در ایران بحران وجود دارد. شما مثل اینکه با هم بستهاید! باید از آقای موسوی پرسید اگر مسولین کشور در حالی که در ایران بحران وجود ندارد، اعلام کنند که وجود دارد، به شما چه میرسد؟ هیچ چیز غیر از اینکه اسراییل و حکومت دیکتاتوری مصر خوشحال میشوند. ارتباط از این واضحتر؟ امروز اظهر من الشمس است که وقتی کسانی در داخل موجبات تضعیف رهبری را فراهم میآورند، بلافاصله بازتاب بینالمللی دارد و نقش آن در اوضاع منطقه مشخص می شود. اگر این تضعیف نباشد، کلام رهبری برای نجات ملتهای منطقه بُرّنده خواهد بود و رهبری ایران اسلامی برای نجات محرومین منطقه کافی است. در این موضوع تردید نکنید. الان تنها بهانهای که استکبار برای کند کردن نقش رهبری جمهوری اسلامی برای هدایت مردم مظلوم مسلمان منطقه دارد، فتنه سال 88 است. باید به تعداد کتکهایی که مردم مظلوم مصر میخورند و رنجهایی که میکشند، نفرین به کسانی کرد که فتنه سال 88 را پدید آوردند و هنوز هم فتنهگرایانه و فتنهجویانه این موضوع را دنبال و سرکوب مردم مظلوم و آزادیخواه و ضد آمریکایی مصر را به سرکوب مشتی آدمهایی که در جهت منافع اسراییل اقدام میکردند، تشبیه میکنند. در فتنه 88 عدهای اسراییلیمآب -البته غیر از عدهای که در ابتدا فریب شعارهای فتنهگران را خوردند- توسط مردم سرکوب شدند. همه هوشمندان عالم و جمهوری اسلامی میدانند که چه تفاوتی است بین شورش سطل آشغالی سال 88 با قیام آزادیخواهانه و اسلامخواهانه مردم مصر و نیز میدانند که چه تشابهی هست بین سران فتنه و سران دیکتاتور مصر که هر دو در جهت حفظ منافع آمریکا و صهیونیسم کار میکنند. ما نیامدهایم که در مورد این موضوعات بحث کنیم. بنده میخواهم در اینجا مطالبهای را مطرح کنم. آیا نخبگان جامعه وظیفه ندارند در مقابل تضعیفهایی که صورت میگیرند و الحمدلله و المنّه هیچ تأثیری هم ندارند، به تقویت رهبری و ولایتفقیه اقدام کنند؟ آیا واجبترین کلمهای که در بیانیه هر شخصیت سیاسی در این کشور باید ذکر شود، نباید برائت و بیزاری از فتنهجویان باشد؟ اولویتبندیها در کجا تنظیم می شوند؟ کدام عقلانیتی اولویت مسایل را برای افراد تعیین میکند؟ امروز ما به یک قیام ملی، به یک نهضت جهانی برای تقویت روزافزون و هر چه بیشتر پایههای ولایت نیاز داریم. الان اگر کسی میخواهد به مردم مصر کمک کند، باید ریشه فتنهجویان را در داخل کشور خشک کند. اگر کسی دلش برای مردم تونس میسوزد، کافی است که پایههای ولایت را در اینجا تقویت کند. این کار اثر مستقیم روی مردم منطقه دارد و در جهت نجات آنهاست. رهبری ما نیاز ندارد در جریان مصر دخالت کند. همین که در این خطّه از خاک منطقه جهان اسلام نظام ولایی مستحکم شد، خود به خود به مردم فلسطین و به مردم مظلوم منطقه و نیز اقصی نقاط جهان اسلام کمک خواهد شد. همین که اینجا تقویت شود و کار خودش را درست انجام بدهد، به کار دیگری نیاز نیست. یک وقت از این سخنان این شایبه پدید نیاید که ما میگوییم رهبری باید تظاهراتهای مصر را رهبری کنند. نیازی به این کار نیست. هر کسی اظهار نظر میکند و مقام معظم رهبری هم اظهارنظر میکنند. معلوم است که نظر ایشان دلنشینتر و مؤثرتر از تمام سیاستمداران عالم است. عرصه سیمرغ جولانگاه مگسهایی چون سیاستمداران آمریکایی و اسراییلی و فتنهگران ما نیست. اینکه هر روز بیش از پیش همزبان شدهاند و جالب اینکه حرفهایشان با هم یکی است و بی.بی.سی و شبکههای آمریکایی جلوتر از اینکه فتنهجویان بیانیه بدهند همان حرفها را میزنند. انگار اینها مینشینند و رونویسی میکنند و تازه یادشان میافتد که باید چه بگویند! طبیعی هم هست. فشار روحی ذهن را مغشوش میکند و چارهای جز رونویسی نیست. اینها که قادر نیستند از اثر حرفهای رهبری بکاهند. شنیدم که بیانات مقام معظم رهبری به زبان عربی در میان تظاهرکنندگان مصری به صورت بلوتوث دست به دست شده است. بدیهی است که این حرفها اثر خود را خواهند گذاشت. «باش تا صبح دولتش بدمد/ کاین هنوز از نتایج سحر است». آن روز است که معلوم میشود در عالم چه خبر است. کافی است رهبری ما نظرشان را اظهار کنند، تأثیر خود را خواهد گذاشت و کافی است که ما ولایت را تقویت کنیم. جریان تضعیف کننده در جامعه ما مرده و کسانی به زور میخواهند این مرده را مومیایی کنند و سر پا نگه دارند. الان وظیفه نخبگان جامعه -از دولتمردان گرفته تا مجلسیان و اخیراً نمایندگان مجلس خبرگان- تقویت و تحکیم پایههای ولایت است. چشم جهانیان به جلسات مجلس خبرگان که در آینده نزدیک تشکیل میشوند، خواهد بود. البته این نکته را بگویم که اگر مجلس خبرگان هزاران گام هم در جهت تقویت رهبری بردارد، رسانههای دنیا ذرهای از آن را انعکاس نخواهند داد، ولی به عنوان یک طلبه کوچک و عضوی از آحاد مملکت اسلامی خدمت سروران خودم در مجلس خبرگان که بزرگترها و ریش سفیدها و علمای این مملکت هستند عرض میکنم اگر کوچکترین حرکتی در مجلس خبرگان در جهت تضعیف ولایت و رهبری صورت بگیرد، در تمام بلندگوهای صهیونیستی عالم هزار برابر بازگو خواهد شد. ما چه انتظاری داریم؟ ما انتظار داریم مجلس خبرگان در جهت تقویت رهبری آن کار ی را بکند که تا به حال نکرده، یعنی کاری بکند که لکه ننگین فتنه 88 برای همیشه پاک و فضا برای آیندهای بهتر فراهم شود. بالاخره معلوم است که هر کسی در حرفهایش چه سیاستهایی را رعایت میکند. ما هم همان حیا و نجابتی را دنبال میکنیم که امام داشتند و مقام معظم رهبری دارند و از صدقه سر همان نجابت و حیاست که خیلیها زندهاند، اما منتظر اقداماتی هستیم که در جهت تقویت ولایت است. قسمت پایانی سخنم این است که تنها قبول داشتن ولایت فقیه و اینکه گهگاهی در جهت تقویت ولایت اقدام کنیم، کافی نیست. دوستان به این نکته دقت زیادی بکنید که نباید متناسب با خطراتی که در تضعیف ولایت وجود داشت و بحمدالله رفع شد، به تقویت ولایت بپردازید. یک انسان ولایتمدار باید ما به ازای هر قدم آنها هزار قدم در جهت تقویت ولایت بردارد تا جریانهای ضد ولایی را برای همیشه پشیمان کند و امنیت، قدرت، اقتدار اجتماعی، اقتدار بینالمللی و سلامت و صلابت جامعه روزافزون شود. ما در جهت تقویت ولایت شعار نمیدهیم. پشت شعارهای ما یک سلسله استدلالهای عقلانی قرار دارند. ما نباید به میزان خطر تضعیف ولایت حرکت کنیم، بلکه حرکت ما باید چندین برابر باشد. نمایندگان مجلس خبرگان حتماً این را بهتر از ما میدانند. نباید گفته شود الان که الحمدلله خطری ولایت را تهدید نمیکند و همه چیز خوب است، پس لازم نیست شعار خاصی بدهیم یا فریاد خاصی بزنیم. مشکلی پیش آمده که به جای آنکه تبدیل به تهدید شود، باید جبران شود و جبرانش هم کار سادهای نیست. نمایندگان مجلس خبرگان، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، هیئت دولت، قضات، استانداران، مدیران جامعه و همه نخبگان دیر یا زود مورد این سوال تاریخی قرار میگیرند که شما در جهت تقویت ولایت چه اقدام ویژهای را انجام دادید؟ اینکه پاسخ بدهید ما ولایت را تضعیف نکردیم و در جهت ولایت بودیم، برای آینده و تاریخ و مردم ما کافی نیست. پیامبر اکرم(ص) وقتی میبینند علی بنابیطالب(ع) دارند تضعیف میشوند، نامهای به مقداد میدهند و میگویند این را به علیبنابیطالب(ع) برسان. علیبن ابیطالب(ع) با لشکر رهسپار مأموریتی هستند. پیامبر(ص) به مقداد میفرمایند: «وقتی میخواهی نزد علی بنابیطالب(ع) بروی، مراقب باش که یک وقت از پشت سر یا پهلوی سپاه او نروی که مجبور باشد برگردد و تو را ببیند. لشکر را دور بزن و جلوی سپاه برو و منتظر بمان تا برسد، بعد نامه را به او بده و بگو این نامه را پیامبر (ص) تقدیم کرده است.» و به این ترتیب آدابدانی را در میان مؤمنان و پیروان صدیق ولایت رواج میدهند و به آنان می آموزند که باید در برابر علیبنابیطالب(ع) چگونه رفتار کنند. نباید همیشه شرایط بحرانی پیش بیاید تا از ولایت دفاع کنیم. هر کسی که میخواهد سلامت و صلابت آینده مملکت را تضمین کند باید هنگامی که پرونده خود را بررسی میکند ببیند در جهت تقویت ولایت چه قربانیای داده است؟ چه فداکاریای کرده است، چه اقدام ویژهای انجام داده که جهانیان را مبهوت کرده است؟ بعضیها چنان «آسته بیا آسته برو که گربه شاخت نزند» عمل میکنند که انسان حیرت میکند! در برابر حساسترین مسایل یکی به نعل میزنند یکی به میخ. گاهی هم با سکوت از کنار مسایل میگذرند و خودشان را به تجاهل میزنند. اینها همه مورد مطالعه و مداقه قرار خواهد گرفت.
الباقی در لینک زیر به صورت کامل در سایت اصلی موجود است وب سایت ظهور بسیار نزدیک است [ سه شنبه 89/11/19 ] [ 7:57 عصر ] [ HM411250 ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |