سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشقان علی
قالب وبلاگ

نمیدونم از رمضان شروع شد

از ماه مهمانی خدا

دوباره باز خونه اول شد خانهی آرامش من

دوباره وبلاگ نویسی بسی بهتر از هزاران شبکه اجتماع جمعی هستش.

و حال به دهان روزه باز دوباره به فکر افتاده ام به فکر نه کربلا بلکه به فکر شام افتاده ام....

حال ما اکنون اینگونه است..

دیگران میخورند ما مسخره می شویم چه جامعه ای شده است


[ یکشنبه 92/4/23 ] [ 3:39 عصر ] [ HM411250 ] [ نظر ]

هنوز در تفسیر این مصرع مانده ام...

 

   گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید....

 


[ یکشنبه 91/11/1 ] [ 2:56 صبح ] [ HM411250 ] [ نظر ]

آخ دلم را دوباره بغض گرفت از آن خسته ام حال سوی توام...

قبله ام شده است عشق 

من وضو را دگر با اشک چشم میگیرم...

برای خودم نه برای سلامتی تو دعا میکنم....

تو ومن دوستانی بودیم وفادار

حال من خیانت کردم...

و تو ببخش...


[ سه شنبه 91/10/19 ] [ 5:48 عصر ] [ HM411250 ] [ نظر ]

آغاز شد عشق بازی دوباره 

دوباره با بوی اسپند مجالست جون میگیرم...

دوباره سینه زنی

دوباره آغاز عشق بازی های بی ریاح درون مجالسی که کسی تو را نمیشناسد...

امشب خواستم خسلی مطالب بنویسم...

هیچی نخواهم گفت

.......

کاروان در راه است    

آب را بر روی حسن خواهند بست

اینان همانند که در غدیر خم  کینه گرفتند

آنان کسانی هستند که خانه دخت نبی آتش زدند 

آنان همانند که علی را خانه  نشین کردند

اینان همانند که حسن را هم خانه نشین کردند

و حسین فریاد زد هل من ناصر ینصرنی.......


[ جمعه 91/8/19 ] [ 11:9 عصر ] [ HM411250 ] [ نظر ]

گاهی صدایم میگیرد..

گاهی بغض گلویم را فشار میدهد...

گاهی باید به نقطه فکر کرد...

گاهی باید جرات داشت....

اما گاهی باید ترسید

آری ترس بخاطر هیچ یک از نماز هایی که نخواندم....

هرشب به امید فردایی دگرگون بیدار میشوم که شاید بتوانم دوباره فردا عشق بازی کنم با خدای خویش....

و گاهی دوبار باید جرات به خرج داد....

دوباره باید ایستاد در مقابل آنچه نداشتیم...

گاهی باید تصمیم گرفت...

گاهی باید از نو شروع کرد...

گاهی هم باید به فکر تو باشیم...

تقدیم به یگانه عشق قلب وجودم   خدا 

همین......


[ یکشنبه 91/7/2 ] [ 12:45 صبح ] [ HM411250 ] [ نظر ]

عمق وجود خودم را وقتی احساس میکنم که درک کنم که من جزئی از وجود تو هستم...


[ پنج شنبه 91/5/12 ] [ 4:26 صبح ] [ HM411250 ] [ نظر ]

آری منم همان تنهای همیشگی...

آری خودم هستم ای خود که تورا حس میکنم...

آری منم همان کسی که تو اورا در اختیار گرفتی...

چقدر ساده سادگی هایم را به دست کسی دادم که رفت....

چقدر ساده... 

ولی من باز تنها تنها تر از همیشه از او می گویم.....

من از عشق حرف میزنم.....

من از خیانت نمی گویم  چه بسا شاید نسبت به او خیانت کرده باشم....

حال که تنهایم دگر هیچ کسی را جزء او نمیخواهم....

آیا کمک میکند؟؟؟؟

آیا به من که در ادای کوچکترین کار برای او هنوز دچار تردید هستم..

آیا نگاهی به من میکند؟؟

آیا به من که هر دقیقه پیمان شکسته دوباره فرصت جبران می دهد...

در آن اندازه نیستم نمی دانم ...

شاید ..

شاید  دوباره دستم رابگیرد..

حا   میم     *


[ پنج شنبه 91/5/12 ] [ 4:21 صبح ] [ HM411250 ] [ نظر ]

رمضان آمد دوباره مهمان خدا شدیم.....

در این میخانه ما هم هم سفره عاشقان شدیم ..

آری این مهمانی همه دعوت اند ...ا

ی کاش ما هم، هم سفره یوسف زهرا می شدیم...

حا میم


[ جمعه 91/4/30 ] [ 1:44 صبح ] [ HM411250 ] [ نظر ]

گزارش تصویری روز دوم :

گزارش تصویری روز دوم///پسر شهید احترامی/// هادی می گفت هیچ وقت تو زندگیم احساس کمبود نکردم... البته نه به خاطر مادرم همه جوره هوای ما رو داشت بیشتر به این خاطر بود که همه جا سرم رو با افتخار بالا می گرفتم ومی گفتم من هادی احترامی فرزند شهید احترامی هستم ...

گزارش تصویری روز دوم///خانه پاسدار شهید احترامی /// عکس دست جمعی با پسر شهید ابراهیم احترامی

 

گزارش تصویری روز دوم///بندر عباس //عکس شهید ابراهیم احترامی

گزارش تصویری روز دوم///نماز جماعت مغرب و عشا رو توی روستای محمدشمسی پشت سر اقاسید خوندیم///وقتی تو روستا قدم میزدی از حال وهوا مردمش حس زندگی می گرفتی

گزارش تصویری روز دوم///روستای محمد شمسی از بخش کنارو 40 کیلومتری بندرعباس///پدر و برادر شهید محمد دادور و آقای کرمی رئیس کنگره شهدای استان هرمزگان





گزارش تصویری روز دوم///روستای محمدشمسی از بخش کنارو 40کیلومتری بندرعباس///عکس دسته جمعی با پدر و برادران شهید محمد دادور





گزارش تصویری روز دوم///روستای محمد شمسی از بخش کنارو 40کیلومتری بندرعباس///مدال ها و مقام های کسب شده توسط شهید محمد دادور///پدرش می گفت که ورزشش هیچ وقت ترک نمیشد و به والیبال خیلی علاقه داشت و چندین بار توی بخش مرکزی بندرعباس و حتی توی دواران تربیت مربیش مقام می آورد




گزارش تصویری روز دوم///شهید محمد دادور





گزارش تصویری روز دوم///پدر شهیدان محمد و علی آبسواران/// دائما می گفت خودم هم حیرانم که چرا این دو تا بچه ام این قدر معنوی نورانی بودند




گزارش تصویری روز دوم///روستای کنارو40کیلومتری بندرعباس///عکس محمد آب سواران ///در سال 61 و چند روز قبل از اعزام به جنگ به علت فعالیت و تاثیرگذاری زیاد در منطقه توسط منافقین ترور و شهید ش.




گزارش تصویری روز دوم///روستای کنارو40کیلومتری بندرعباس///عکس شهید علی آب سواران که در17 سالگی به شهدات رسیدند

[ شنبه 91/4/24 ] [ 11:0 عصر ] [ HM411250 ] [ نظر ]

سلام

گروه فرهنگی دیدار یه اردوی 6 روزه ای رو با عنوان بال شهدا تا خلیج همیشه فارس برگزار کرده که از 21 تا26 تیر ماه هست که توفیق داشتم و من هم تئوی این برنامه شرکت دارم.

گزارش و خاطرات این اردوکه دو ، پونزده تا از بچه های فعال گروه هستن توی شبکه اجتماعی دیدار به صورت لحظه به لحظه قرار می گیره ..

تا امروز که گذشت دو روز از برنامه های گروه برگزار شده

گفتم گزارش تصویری این دو روز رو براتون بذارم.نظر هم یادتون نره ....

گزارش تصویری روز اول:

گزارش تصویری روز اول /// تو قطار هم پیمان شدیم ///خودمونیم ا دست من داشت می شکست اون زیر زیریه دست من بود {-54-}

گزارش تصویری روز اول///ایستگاه راه آهن بندر عباس/// وقتی که اینترنت پر سرعت مفتی {-7-}همه رو غافلگیر کرده بود /// همه به یاد دانلود کردن افتاده بودن....

گزارش تصویری روز اول دیدار///بعد از تاخیر یک ساعته حرکت از ایستگاه قطار به سمت هتل فرهنگیان ///عکس یادگاری



گزارش تصویری روز اول///امام زاده سید مظفر (برادر امام رضا)///بعد از چندساعت استراحت افتتاحیه برنامه های اردو با عنایت اهل بیت بود




گزارش تصویری روز اول دیدار///در مسیر اولین دیدار با خلیج همیشه فارس/// نه که بچه ها در زیارت از سید مظفر خیلی خسته شده بودند قرار شد اولین جا بریم لب ساحل...(که خودش داستان داره از جو گرفتن بعضی ها و تا خود ساحل دویدن...نکته جالبش این بود که توی افتتاحیه اولین چیزی که تذکر داده شد این بود که ازهم جدا نشین و پراکنده نشین و چقدر هم گوش داد{-54-}




گزارش تصویری روز اول /// عکس دسته جمعی در ساحل خلیج همیشه فارس///بعد از کلی شعر خوندن و اذیت کردن مدیر سایت؛ این عکس دسته جمعی رو انداختیم(خودمم قاطی کردم تا با شهدا خلیج فارس بود یا با خلیج همیشه فارس تاشهدا ؟؟؟





گزارش تصویری روز اول /// قرعه اولین دیدار افتاد به جانباز هفتاد درصد جنگ آقای خاوندکه شهید زنده بودند///16ساله بود که توی عملیات بدر گلوله به سرش اصابت کرد///با اینکه 20 سال توانائی حرف زدن نداشت و تازه 2 سال بود که می تونست حرف بزنه می گفت ما برای انقلاب کاری نکردیم ...{-17-}

[ شنبه 91/4/24 ] [ 2:59 عصر ] [ HM411250 ] [ نظر ]
   1   2   3      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

لینک دوستان
لینک های مفید
EmamHadibanner
<
امکانات وب


بازدید امروز: 40
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 187446